نام پدر : سید عبداله
تاریخ و محل تولد :
1348 روستای خیرگو
تاریخ و محل شهادت :
10 / 8 / 1361 شرهانی عملیات محرم
درسال ۱۳۴۸ در خانواده ای از نسل پیامبر عظیم الشأن اسلام دیده به جهان گشود. در کودکی تلاوت قر آن کریم را فرا گرفت و تحصیلات ابتدایی را در روستای ” خیرگو ” با موفقیت به پایان رساند. از دوستداران انقلاب اسلامی بود و به ولایت فقیه از صمیم قلب عشق می ورزید. تجاوز وحشیانه ی دژخیمان بعثی به میهن اسلامی و شهادت فرزندان انقلاب ، تحولی شگرف در روحیه و شخصیت وی ایجاد کرده بود. آن بزرگوار با شرکت در گروه مقاومت بسیج و برگزاری مراسم معنوی دعا ، همدلی و همراهی خود را با رزمندگان اسلام اعلام می نمود. سرانجام عزم جهاد کرد. پس از سه ماه و نیم مبارزه با دشمن ، از فراز تپه های شرهانی به پرواز در آمد و جاودانه شد. پیکر مطهرش ، سال ها بعد از سرد شدن تنور جنگ ، در حال و هوایی معنوی به زادگاهش منتقل گردید و در میان بدرقه ی گرم مشتاقان به خاک سپرده شد.
یادش گرامی باد
اینجا
نام پدر : سید عبداله
تاریخ و محل تولد :
1348 روستای خیرگو
تاریخ و محل شهادت :
10 / 8 / 1361 شرهانی عملیات محرم
پس از عمری غریبی بی نشانی خدا می خواست در غربت نمانی
از آن سرو سرافراز تو هر چند پلاکی بازگشت و استخوانی
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان وصیت نامه خود را شروع می کنم .
خدا را شاکر و سپاسگزارم که بر من منت نهاد که با آمدن به جبهه و لبیک گفتن به ندای خمینی کبیر دین خویش را نسبت به انقلاب اسلامی بپردازم و همچون سرور و سالار شهیدان که مرگ در بستر را ننگ می دانند به جبهه این بهترین جایگاه و منزل و ماوایم بیایم و با بهترین افراد روزگار آشنا شوم و فدایی اسلام گردم .
مادر جان از زمانی که به یاد دارم سایه مهر و محبت تو بر سرم بود و مرا با شیره جان پروریدی و به ثمر نشاندی با همه زحمتها پس از مرگ پدر و نشستن گرد یتیمی بر سر خانواده،هم برایمان پدر بودی و هم مادر . امیدوارم که مرا حلال کنی . می دانم که برای من خیلی امید داشتی ، دوست داشتی همچون همه مادرها در شادی فرزندت شادی کنی و بر دست و پایم حنا بگذاری و نقل و شیرینی بر سرم بریزی .
اکنون بیا و به جای حنا بر دست و پایم ، نظاره گر خون فرق سرم باش . مادر جان به جای نقل و شیرینی بر سرم باران گلوله و تیر بارید ولی با همه اینها وصیت دارم که در مصیبتم گریه زیاد نکنی و صورت و جامه نخراشی که جدم رسول خدا نهی کرده است .
مادر جان همچون حضرت زینب استوار و صابر باش و برایم دعا کن و وصیت من به خواهران و برادران و اقوام و خویشان ، خصوصا دائی محترم اسماعیل کریمی آن است که مرا حلال کنی و اگر شهید شدم حتما مرا پهلوی شهید مشهدی عباس بخوابانید و الان که این وصیت را می نویسم عازم خط مقدم هستم و گردان ما خط شکن است . می رویم تا جای عباس را پر کنیم و خالی نگذاریم و راه این مجاهد جندالله را ادامه دهیم .
امروز که این وصیت نامه را می نویسم به تاریخ23 /7 /1361 ، امیدوارم که هیچ گونه به خودتان ناراحتی راه نداده و به امید اینکه ما هم مثل عباس چنین سعادتی نصیبمان شود .
برادرانم جای خالی مرا برای مادر پر کنید و به مادر احترام بگذارید و او را نرجانید . برای حفظ انقلاب از دست توطئه شیطانهای بزرگ خصوصا آمریکای جنایتکار دعا کنید
خواهرانم وصیت من به شما آن است که در تمامی لحظات خدا را فراموش نکنید و حضرت زهرا را الگوی خویش قرار دهید و بر حفظ حجاب کوشا باشید .
در پایان وصیت من به همه همکلاسیها ، دوستان آن است که حافظ رهبر و دین و ناموستان باشید و درسهایتان را خوب بخوانید و سنگر درس و مدرسه را در همه حال مراقبت کنید .
لاله سرخ پرپرم غرق در خونم نعش تو در برابرم غرق در خونم
برادرم عباس به امام زمان قسم که تا آخرین خونم انتقام خونت از این بزدلان و این ترسوها و این کثافتان خواهم گرفت
- ۹۴/۰۳/۲۹