سادات خیرگو

خیرگو-علامرودشت-لامرد-فارس-سادات خیرگو

سادات خیرگو

خیرگو-علامرودشت-لامرد-فارس-سادات خیرگو

سادات خیرگو

خیرگو ای زادگاه خوب من

پیام های کوتاه
  • ۰
  • ۰

بنام خدا 

غلام قنبری از خیرین است 

تقی هاشمی هم این چنین است 

بنازم راستی ها را تمامی

که خیرگو را تمامی زیب و زین است

زسادات دگر آن ال عینو 

چنین خیرگو گل روی زمین است

بله از آل پژهان من چگویم 

یکایک اهل خیر و اهل دین است

درود من به پژهانها تمامی 

یکا یک خوب هم از بهترین است

تمام احمدی ها آورم یاد 

که افرادی بزرگ و اهل دین است

یکی مهدی همیشه پیشتاز است 

بکار خیر فکرش جمله این است

زدلجو ها و شیخی ها چگویم 

که جای جمله در خلد برین است 

همین عبدالله ما مرد کار است 

بنازم او که خوش فکر و متین است

زقنبرها و عینو ها و سادات 

همه در ظل رب العالمین است 

یکایک مردم خیرگو شریفند

زسید تا به شیخش مرد دین است 

حسین نژاد 

ببینم طایفه ای از قلم نیفتاده

بنام خدا 

رد شدم دیروز دیدم زادگاه خوب را 

خیرگو آن خطه از بهر همه محبوب را

جاده اش آسفالت گوئی در لطافت چون بهار

فصل گرما عده ای در دستها جاروب را

پاک میکردن تا باشد تمیز از هر طرف

ای بنازم خیرین دور از آشوب را 

با وجودی که به غربت دور از اهل و عیال

فکرشان اینجاست باشد کارشان مطلوب را

خیرگو باید شود زیبا تر از چیزی که هست 

سبز و خرم در طراوت هم چنان دانوب را

حسین نژاد 

دیروز پنجشنبه ۲۲/۴/۹۷

  • ۹۷/۰۴/۲۲

نظرات (۱)

بنام خدا 
خیرگو باشد پر از مردان مرد
شیرگیران گه جنگ و نبرد
خیرگو دارد بسیجی جانفدا
مردمان سخت کوش با وفا
خیرگو جای بزرگان بوده است
جای آن شیر و پلنگان بوده است
سیدی عبد الرضا بوده در آن 
طعنه می زد مجلسش بر خان خان
علنقی راستی از یکطرف 
می نمود اشرار آنجا را تلف
شیخی و نوشاد و بهزاد آن مکان
کدخدائی می نمودندآنزمان
من چگویم از علی پور دگر
کدخدا بودی ز نوشاد پیشتر
نام او میرزا علی پور حسن
می نمودی خدمت از بهر وطن
آل قنبر جمله از خرد و کلان
مردمانی سخت کوش و پر توان
شیخ حسن شیخی سخی و ناندار
نامداری خوش مرام و با وقار
از طوایفهای دیگر بی خبر 
باشم ای سید مرا هم نام بر
بود فولادی رئیس پاسگاه
باخدا آن مرد درشام و پگاه
آل پژعان این زمان از خیرین
پیرو آل علی و اهل دین
احمدیها هم علی و هم حسین
بود خیرگو این دوتا را زیب و زین
چه بگویم از علیپور آنکه داد
پاره جانش براه دین فتاد
مثل عباس آن شهید در نماز
داشت دائم با خدا راز و نیاز
دیگر آگاهی که احمد نام داشت 
بذر مر دی در زمین جنگ کاشت
سید احمد مثل قاسم نوجوان 
رفت جبهه نوجوان پر توان
باقری داماد بود و رفت جنگ 
تا نماند بهر ماها نام و ننگ 
رضوی هم شد در این عرصه شهید
روح پاکش همچه مرغی پر کشید
شکری و بهرام و دیگر روزگار
هر سه تا بودند مرد کارو زار
یاد آرم من زسیف الله هان
دیگری آن بذر کار خوش بیان
آگاه هم آن جوانمرد دگر   
داد راه امنیت هم جان و سر
الغرض خیرگو همیشه سر بلند
سیدا از شعر گفتن لب ببند
شاید از نام بزرگی بگذری 
گله مند گردند ازتو یک سری
هرکه را نامش نبردم گو بمن 
تا سرایم نام او زین انجمن
حسین نژاد ۹۷

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی